اس ام اس های عاشقانه آذر 93

اس ام اس های عاشقانه آذر 93

با توام ای شور ، ای دلشوره شیرین

با توام ای شادی غمگین

با توام ای غم ، غم مبهم

ای نمی دانم …

هر چه هستی باش ، اما کاش …

نه ، جز اینم آرزوئی نیست :

هر چه هستی باش ! ” اما باش! ”

.

.

.

آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد

وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی . . .

.

.

.

زندگی همینه :

انتظار یه آغوش بی منت

یه بوسه بی عادت

یه دوستت دارم بی علت

باور کن زندگی همین دوست داشتنهای ساده س . . .

.

.

.

ساعت نشدم پشت به دیوار کنم

خود را به دقیقه ها گرفتار کنم

ساعت شده ام که دوستت دارم را

هر ثانیه در گوش تو تکرار کنم . . .

.

.

.

یکی از زیباترین لحظه ها

لحظه‌ای که میبینی‌ یکی‌ لبخند رو لبشه

و میدونی‌ که دلیل اون لبخند تویی . . .

.

.

.

نفس مصنوعی یعنی :

تو نباشی و من به عکست خیره شوم . . .

.

.

.

ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ !

ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺍست

ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !

.

.

.

تو سرما بخوری

من هم می خورم !

برای دو نفر که همدیگر را دوست دارند

این یک اتفاقِ منطقی ست

نه به ویروس ها ربط دارد

نه هیچ چیزِ دیگر

.

.

.

عشق پیروزت کند بر خویشتن

عشق آتش می زند در ما و من

عشق را دریاب و خود را واگذار

تا بیابی جانِ نو ، خورشید وار

.

.

.

می گویند عشق خدا به همه یکسان است

ولی من می گویم مرا بیشتر از همه دوست دارد وگرنه به همه یکی مثل تو میداد . . .

.

.

.

دنیا فهمید خیلی حقیر است وقتی گفتم :

یک موی تو را به او نمیدهم . . .

.

.

.

ساعتی که رفتار تند عقربه هایش را کنار تو طاقت نداشتم

خواب مانده است . . .

.

.

.

تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست

و عاشقانه می خوانم

عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست !

.

.

.

در شعرهایم “من” و “تو” بسیار است

اما قحطی “ما” آمده انگار !

.

.

.

تقدیم به کسی که قالیچه ی یادش را هرگز در ایوان فراموشی پهن نخواهم کرد !

.

.

.

مقصد مهم نیست ، مسیر هم مهم نیست

حتی خود سفر هم چندان مهم نیست ، همسفر خیلی مهمه . . .

.

.

.

دوﺳﺘﺖ دارم ﻫﺪﯾﻪ اﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺒﯽ ﻓﻬﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ را ﻧﺪارد !

ﻗﯿﻤﺘﯽ دارد ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺗﻮان ﭘﺮداﺧﺘﻨﺶ را ﻧﺪارد !

ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ اﺳﺖ اﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ “ﻟﯿﺎﻗﺖ” ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ را ﻧﺪارد !

.

.

.

من میتونم دنیا رو یه دستی فتح کنم

به شرطی که اون دست دیگه ام رو تو گرفته باشی . . .

.

.

.

بنام دوگل بهشت

یکی عشق و دیگری سرنوشت

به قلم گفتم بنویس ؟ هرچه دلش خواست نوشت

مارا خاک پای دوست ، دوست را تاج سر ما نوشت . . .

.

.

.

به جان چشمانت قسم این بار چنان رفتنی ام

که کاسه های آب را هم قسم دهی ، نه آن روزها بر میگردد و نه من . . .