غم

گلی دارم که چون او نازنین نیست

گلی دارم که چون او نازنین نیست

و همتایش به افلاک و زمین نیست

همه شب ها به یادش می نشینم

اگر چه با دل ما هم نشین نیست

بسازم خانه ای در نرگسانش

اگر چه چشم زیبایش بر این نیست

برای خواندن بقیه این شعر عاشقانه زیبا به ادامه مطلب بروید

تو سکوتم دنیای غمه رفتنِ تو تنها دردمه

تو که گفتی بی تو سختمه

غم و غصه توی بختمه

داری حالا عادت می کنی

دلو از غم راحت می کنی

دیگه رفتن سادست واسه تو

جاده آمادست واسه تو

برای خواندن بقیه این شعرعاشقانه زیبا و احساسی به ادامه مطلب بروید

دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم

تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ

شده این حس تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ

برای خواندن بقیه این شعرعاشقانه بسیار زیبا به ادامه مطلب بروید

عکس های متحرک به مناسبت محرم 1392

برای دیدن تمامی عکس های متحرک به مناسبت محرم به ادامه مطلب بروید

منو حالا نوازش کن

منو حالا نوازش کن

که این فرصت نره از دست

شاید این آخرین باره

که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه به ادامه مطلب بروید

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست 

چنان دل کندم از دنیا

که شکلم شکل تنهاییست

ببین مرگ مرا در خود

که مرگ من تماشائیست

مرا در اوج می خواهی

تماشا کن تماشا کن

دروغین بودم از دیروز

مرا امروز حاشا کن

داستان عاشقانه ساغر

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطلب بروید

شعر نیمه تمام من (عاشقانه)

سهم من از با تو بودن شکستن بود ، از قلبت به من کوله باری از غمها رسید

از قلبت به من لحظه هایی رسید

مثل این لحظه که همچنان اشک میریزم از اینکه دیگر نیستی

طعمه ی سرنوشت شده ام ، و زندگی آنقدر بی خیال است که جان مرا نمیگیرد !

عشق هرگز نمیمیرد و تو هیچگاه  دوباره نمی آیی!

برای خواندن بقیه این شعرعاشقانه زیبا به ادامه مطلب بروید

با من قدم بزن (شعر عاشقانه)

با من قدم بزن حالا که با منی

حالا که بغضی ام حالا که سهممی

با من قدم بزن می لرزه دست و پام

بی تو کجا برم بی تو کجا بیام

دست منو بگیر کنار من بشین

من عاشق توام حال منو ببین

برای خواندن بقیه شعرعاشقانه با من قدم بزن به ادامه مطلب بروید

گاهـــــــی وقتـــــــــــا

گاهی وقتها

گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم 

نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم

فقط احمقانه سکوت می کنیم

به ادامه مطلب بروید