داستان های کوتاه

داستان خواندنی,داستان های خواندنی,داستان کوتاه,داستان های کوتاه,داستان های آموزنده,داستان اموزنده,داستان های جالب,داستان های طنز,داستان پند آموز,وصیت نامه مرد خسیس,داستان وصیت نامه مرد خسیس,داستان مرد خسیس,

داستان خواندنی,داستان های خواندنی,داستان کوتاه,داستان های کوتاه,داستان های آموزنده,داستان اموزنده,داستان های جالب,داستان های طنز,داستان پند آموز,وصیت نامه مرد خسیس,داستان وصیت نامه مرد خسیس,داستان مرد

نقشه سایت

خانه
خوراک

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

عنوان محصول

توضیحات محصول
قیمت : ---- تومان

موضوعات

امکانات جانبی

آمار

تبلیغات

داستان عاشقانه عشق منصور و ژاله به هم

داستان عاشقانه منصور و ژاله به هم

امروز روز دادگاه بود ومنصور میتونست از همسرش جدا بشه.

منصور با خودش زمزمه کرد چه دنیای عجیبی دنیای ما.

یک روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم

وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

ژاله و منصور ۸ سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.

اونها همسایه دیوار به دیوار یگدیگر بودند

ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله،

پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهی هاشو  بده

بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.

بعد از رفتن اونها منصور چند ماه افسرده شد.

برای خواندن بقیه داستان عاشقانه عشق منصور و ژاله به هم به ادامه مطلب بروید

وصیت نامه مرد خسیس !

وصیت نامه مرد خسیس ! 

وصیت نامه مرد خسیس !

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.

برای خواندن ادامه داستان وصیت نامه مرد خسیس به ادامه مطلب بروید

ورود کاربران


» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد